سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت وحتی کسی ازجبهه نیاوردبه شهر
چفیه و قمقمه اش...کوله و پوتینش را

رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد
مشت خاکستری از حادثه مینش را!

استخوانهای نحیفی که گواهی می داد
سن و سال کم از بیست به پایینش را

ماند سردرگم و حیران که بگیردخورشید
زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را!؟

بود ناچیزتر از آن که فقط جمجمه ای
کنـد آرام دل مـادر غـمگینـش را...

بازهم خنده به لب داشت کدر کرد و کبود
تلخی غربت اگر چهره شیرینش را

شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را

ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز!
قصه یوسف و پیراهن خونینش را

کفن پاک تو سجاده، پلاکت تسبیح...
ابتدا بوسه صواب است کدامینش را؟

حمیدرضا حامدی


[ چهارشنبه 89/6/31 ] [ 8:23 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب