سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

گم میشوم در بین باورهای معمولی

خمیازه دیوارها درهای معمولی

چیزی شبیه مرگهای غیر معمول است

آدم میان قوم بربرهای معمولی

دنیا اتاق تیره ی تشریح تنهائی

همخوابگی عشق و پیکرهای معمولی

آدم برای عشقهائی سخت مصنوعی

فرقی ندارد با نفربرهای معمولی

تنها کنار پاکتی سیگار دلخوش بود

شاعر که پر میکرد دفترهای معمولی

حالا اسیر دانه و دام و قفس هستم

حالا کمی مثل کبوترهای معمولی

?

چیزی شبیه مرگ ماهی در صف آب است

خو کردن آدم به باورهای معمولی

 

دنیا شبیه ساعتی از کار می

.

.

.

افتد

فرامرز احمری


[ شنبه 90/4/11 ] [ 8:59 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]

لبریزم از سکوت و شکستن شبیه تو

آری منم ... منم شب روشن شبیه تو

تنهاتر از "همیشه" و بی کس تر از "هنوز"

آرام و بی قرار, دقیقا شبیه تو

یک روح خسته, یک شب روشنتر از سیاه

دلواپس از جنون شکفتن شبیه تو

دل می کنم از این همه خاکستری و زرد

تا می شکوفم از تب آهن شبیه تو

آن قدر می شکوفم و آن قدر می رسم

تا بشکفد سکوت سترون شبیه تو

می بارم از نگاه کبوتر - نگاه ابر

آرام و بی قرار دقیقا, شبیه تو

مریم سقلاطونی


[ دوشنبه 90/4/6 ] [ 9:28 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
<< مطالب جدیدتر           

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب