سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

 

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از کوچه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟!هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد.

فاضل نظری

 


[ جمعه 89/3/7 ] [ 11:8 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]


بس که در فکر تو بی صبر و قرارم بانو

سالم آخر به زمین سر نگذارم بانو

این که عاشق شده ام حرف کمی نیست ولی

در بیانش به شما واهمه دارم بانو

خواستم با همه ی سادگی ام عرض کنم

که در این واهمه تنها نگذارم بانو

گاهی اوقات نگاهت به جنون می کشدم

به جنونی که کند یک شبه زارم بانو

چند وقت است گرفتار خیالت شده ام

و سراپا به بُت ِ عشق دچارم بانو

خسته ام از خود و از هرچه به جز نامه شماست

یا به خود یا که به آتش بسپارم بانو



آخرین حرف من این است که دل تنگ تو ام

پس بیا ای شبه آینه وارم بانو


[ پنج شنبه 89/3/6 ] [ 4:52 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]

 

 

مقدور هست درد دلی با شما کـــــــنم ؟   

 یا گاه نام کـــــــــــوچکتان را صدا کنم؟

اصلاً امید هست کــــــه با دست هایتان  

این دست هـــای غم زده را آشنا کنم؟

ساکت نشسته اید ، مـــرا سرزنش کـنید    

 ساکــت نشسته اید ، لب گریه واکنم؟

الله اکــــــبر از جبروت سکـــــــــــــوتتان     

 طغیان کــــــنید تا به شما اقتدا کنم . .

فرصت دهید تا پس از آن روزهـــــای تلـخ       

دنیای خوب تازه تری دست و پا کـــنم

غـم های من اگــــرچه بزرگند ، لحظه ای     

 فرصت دهید تا همـــــــه را برملا کنم

نه جرئتی کــه بشکنم این بغض کهنه را        

 نه تاب و طاقتی کــه شما را رها کنم

هی دلخوشم به اینکه شبی لای خوابها      

 یک بار نام کـــوچکتان را صدا کنم .....


[ دوشنبه 89/3/3 ] [ 7:8 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
<< مطالب جدیدتر           

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب