• وبلاگ : صداي پاي خيال (گزيده غزل معاصر ايران)
  • يادداشت : تکيه بر شانه هاي پياده رو....
  • نظرات : 8 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    +

    باشد برو ! اي شرجي چشمانت ، اهوازي
    هر چند ميدانم ، به اين زودي نمي بازي

    باشد برو ، دنياي ما با هم تفاوت داشت
    هر قدر من تلخم ، تو روح افزا و طنازي

    آينده را دارم تصور ميکنم ، بي تو :
    من شعر ميسازم ، تو داري خانه مي سازي

    آنقدر زيبايي که با زيبايي ات يک روز
    آخر مرا از چشم اين مردم ، مي اندازي

    تبعيض بين عاشقانت ، نازنين تا کي ؟
    با ديگران خوش عهدي و ، با قلب من ، بازي ؟

    باشد ، برو ! اما خدايي هم گمانم هست
    من از تو ناراحت ، خدا هم از تو ناراضي

    محسن نظري