سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

دوچرخه رفت زمین زیرپای او چرخید

و آسمان دو قدم در هوای او چرخید

دوچرخه با دل تنگ از میان کوچه گذشت

نگاه مضطربم پابه پای او چرخید

و در حوالی کابوسهای پائیزی

درخت و پنجره خوابهای او چرخید

رکاب زد و دلم تا همیشه تنها شد

پرنده شد قفسم در فضای او چرخید

تمام عقربه ها اشتباه چرخیدند

مگر دو چرخه که تنها برای او چرخید

رسید تا ته کوچه نگاه او

یخ بست ...

فرامرز احمری


[ شنبه 90/10/24 ] [ 9:57 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]

گم میشوم در بین باورهای معمولی

خمیازه دیوارها درهای معمولی

چیزی شبیه مرگهای غیر معمول است

آدم میان قوم بربرهای معمولی

دنیا اتاق تیره ی تشریح تنهائی

همخوابگی عشق و پیکرهای معمولی

آدم برای عشقهائی سخت مصنوعی

فرقی ندارد با نفربرهای معمولی

تنها کنار پاکتی سیگار دلخوش بود

شاعر که پر میکرد دفترهای معمولی

حالا اسیر دانه و دام و قفس هستم

حالا کمی مثل کبوترهای معمولی

?

چیزی شبیه مرگ ماهی در صف آب است

خو کردن آدم به باورهای معمولی

دنیا شبیه ساعتی از کار می

.

.

.

افتد

فرامرز احمری


[ یکشنبه 90/10/11 ] [ 10:20 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]

گم میشوم در بین باورهای معمولی

خمیازه دیوارها درهای معمولی

چیزی شبیه مرگهای غیر معمول است

آدم میان قوم بربرهای معمولی

دنیا اتاق تیره ی تشریح تنهائی

همخوابگی عشق و پیکرهای معمولی

آدم برای عشقهائی سخت مصنوعی

فرقی ندارد با نفربرهای معمولی

تنها کنار پاکتی سیگار دلخوش بود

شاعر که پر میکرد دفترهای معمولی

حالا اسیر دانه و دام و قفس هستم

حالا کمی مثل کبوترهای معمولی

?

چیزی شبیه مرگ ماهی در صف آب است

خو کردن آدم به باورهای معمولی

 

دنیا شبیه ساعتی از کار می

.

.

.

افتد

فرامرز احمری


[ شنبه 90/4/11 ] [ 8:59 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب