سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ
می کند داغ تو در سینه پدر سنگینی
آه ای بار امانت چقدر سنگینی
 
چه عجب گوشه ی ویرانه‌ی ما سر زده‌ای
سایه ات می‌کند از بار سفر سنگینی
 
خبر داغ تو چون دست عدو سنگین بود
می‌کند گوش من از حجم خبر سنگینی
 
وزن رنجیر نبودست فشار غم توست
کرده بر گرده‌ی من چیزی اگر سنگینی
 
سنگ خوردم عوض شام در این شام بلا
بدنم می‌کند از حجم خبر سنگینی
 
پلکم از شدت بی‌خوابی من سرخ شده
خانه کردست در این دیده‌ی تر سنیگینی
 
صورتش باغچه‌ی سیلی و پایش پرخواب
آن که می‌کرد بر او نرمی سر سنگینی
 
ستم و سردی این قوم سبکسر باقی است
با من ای دوست نکن این همه سرسنگینی
محسن رضوانی

[ یکشنبه 91/9/12 ] [ 1:21 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]

مخواه شاکله ی این غزل، قوی باشد

از ابتدا غرض این بود مثنوی باشد
 
ببخش اگر کمی از حیث وزن کم دارد
نشد شبیه غزل های منزوی باشد
 
نه مثل نغمه‌ی حافظ، نه چون کلام کلیم
قرار نیست که این نفخه عیسوی باشد
 
به پای خمسه‌ی من هیچ پنجه‌ای نرسد
اگر چه نظم نظامی گنجوی باشد
 
زمام شمس – علی ما نُقِل – به دست شده است
چه جای صحبتی از عشق مولوی باشد
 
غلام محتشم و خاک پای حِمیری ام
و هر که شاعر دربار مهدوی باشد
 
زیارت حرمت از سرم زیاد؛ قبول
مرا فقط برسان مرز خسروی باشد
 

محسن رضوانی


[ یکشنبه 91/9/12 ] [ 1:20 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب