سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ


آی دوزخ سفران! گاه دریغ آمده است
سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده است

طعمه ی تلخ حجیمید گلوگیر شدید
چرک زخمید- که کوفه است- سرازیر شدید

فوج فرعونید یا قافله ی قابیلید؟
ننگ محضید، ندانم ز کدامین ایلید

ره مبندید که ما کهنه سواریم ای قوم
سر برگشت نداریم، نداریم ای قوم

حلق بر نیزه اگر دوخته شد، باکی نیست
خیمه در خیمه اگر سوخته شد، باکی نیست

خیمه تشنه است، غمی نیست، گلاب آلوده است
سجده بیمار، نه بیمار، شراب آلوده است

آب این بادیه خون است که وانوشد کس
زهر باد آن آب که از دست شما نوشد کس

شعله گر افسرد، خاکستر ما خواهد رفت
تن اگر خفت به صحرا، سر ما خواهد رفت

راه سخت است، اگر سر برود باکی نیست
کاروان با سر رهبر برود باکی نیست

تن به صحرای عطش سوخته، سر بر نیزه
بر نمی گردیم زین دشت، مگر بر نیزه

تشنه می سوزیم با مشک در این خونین دشت
دست می کاریم تا مرد بروید زین دشت

آی دوزخ سفران! گاه سفر آمده است
سر بدزدید که هفتاد و دو سر آمده است

محمد کاظم کاظمی 


 مرد فریاد برآورد :"مرا یاری نیست ؟"
کوفیان هلهله کردند :"...هلا...آری نیست"

شمر تکبیر برآورد که در لشکر تو
پرچمی نیست به پا ، دست علمداری نیست!

[ شمر و تکبیر!؟ بلی بین حقیقت وَ دروغ
ای بسا، گرچه به ظاهر، ره بسیاری نیست ]

مرد غرید که تکبیر شما تزویراست
ور نه حاشا که شما را به خدا کاری نیست

گرم سودای خدایید به بازار سیاه
آه ، مکّاره تر از این سر بازاری نیست!

[ غیرتم کشت که چندی ست به بازار دروغ
می فروشند وطن را و خریداری نیست ! ]

مرد غرید : "مرا مرگ حیاتی تازه ست
زندگی کردن با خواری ، جز عاری نیست"

عُمَر سعد به ری - اما - می اندیشید
- "بهتر از گندم ری هیچ بر و باری نیست.."

مرد نالید : " تو را هرگز از گندم ری
یا که از مردم وی حاصل سرشاری نیست

آسیاها همه بر خون شما خواهد گشت
نان نفرین شدگان لقمهّ همواری نیست"

[ زندگی گرچه مصافی ست میان بد و خوب
کربلا حادثه قابل تکراری نیست ،

غالبا شمر و یزیدند به جولان اینجا
حُر که سهل است ، در این معرکه مختاری نیست! ]

محمد ترکی

 

 



[ شنبه 89/9/27 ] [ 8:53 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب