سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

 

  

  

مگذار که این قافله از راه بیفتد
این قافله از راه به ناگاه بیفتد

می‌ترسم از این زخم که بی‌بخیه بماند
آن‌قدر که یک مرتبه خون راه بیفتد

می‌ترسم از این مضحکه تفرقه، مگذار
ابلیس از این فتنه به قهقاه بیفتد

مگذار نگینی که منقش به نقیب است
در چنبر انگشتر بدخواه بیفتد

مولایی و مردی کن و مگذار، پس از این
در بین رجال این همه اشباه بیفتد

تا ماهی از این آب گل آلود نگیرند
ای کاش که در برکه ما ماه بیفتد

ایران من! ای کشور آیین و نیایش
از چشم تو مگذار که الله بیفتد

بگذار عزیزی کند این منتخب فقر
یوسف نشد این مرد که در چاه بیفتد

مرتضی امیری اسفندقه


[ یکشنبه 89/3/9 ] [ 9:44 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب