• وبلاگ : صداي پاي خيال (گزيده غزل معاصر ايران)
  • يادداشت : تکيه بر شانه هاي پياده رو....
  • نظرات : 8 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    در هر سخن که مي کشد از من زبانه اي
    ازتو نمي شود که نباشد نشانه اي
    من از نگاه سرد تو احساس مي کنم
    داري درون سينه ي خود سرد خانه اي
    بيچاره من که دل به تو دادم به زندگي
    بيچاره تر ، که جز توندارد بهانه اي
    ديگر مگو که روي زمين خشک سالي است
    جاري شده ز هر مژه ام رود خانه اي
    گاهي زمين به حال دلم گريه مي کند
    گاهي درون لانه ي خود موريانه اي
    فرداميان کوچه رصد مي کني خودت
    باچشم هاي جاري وبغض زنانه اي
    مردي ميان کوچه تنش شعله مي کشد
    سر فصل هر خبر شده در هر رسانه اي
    سلام جناب باقري اشعار زيبايي در وبلاگتون خوندم ممنون از حسن انتخاب شما عالي بود در ضمن اين غزل هم آخرين کار خودم بود که تقديم حضورتان شد اميدوارم به دل بشينه.باسپاس از شما دررودي