صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه، خودشناسی قدم اول عاشق شدن است عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم زخمی کینه من! این تو و این سینه من یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است فاضل نظری [ سه شنبه 90/3/31 ] [ 10:34 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
به سرنوشت غمانگیز هم شبیه شدیم درون پیلهی شادی به غم شبیه شدیم نه تو در آینه من هستی و نه من تو... آه به هم چهقدر مهآلود و کم شبیه شدیم به تنگ آمدهایم از حضور یکدیگر کنار هم به دَم و بازدم شبیه شدیم نداشت زندگی ما بدون عشق دوام به ضربهای به دو تا میخ خم شبیه شدیم مسیر خانهی ما در عبور زلزله بود به خانهخانهی ویران بم شبیه شدیم دو آشنا که غریبه شدیم در این راه به شهر غربت هم هر قدم شبیه شدیم بگو بنوشم و بامن بنوش حالا که برای هم به دو تا جام سم شبیه شدیم امیر اکبر زاده [ شنبه 90/3/28 ] [ 3:54 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
قبول ! با من اگر هم که سر کنی سخت است
ستاره ی من و تو در تقارنی سخت است نفس کشیدن بی تو تنفس زجر است نفس کشیدن این بمب کربنی سخت است بزن! ببند! بمیران! برای من ساده است توجهی که به قلبم نمی کنی سخت است دعا بکن که همین لحظه منفجر بشود برای قلب (فشار چهل تنی) سخت است تو را به قیمت آزاد می یرستم من که جستجوی خدای تعاونی سخت است چقدر منزجرم از هوای دود آلود که زندگی وسط شهر نایلونی سخت است قبول! شرح همینها ... (سه نقطه) بوق! ببخش ببخش شرح همینها تلفنی سخت است امیر مرزبان [ پنج شنبه 90/3/26 ] [ 10:53 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
هی سعی می کنی نگذاری ببینمت [ شنبه 90/3/21 ] [ 10:37 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
بعد از شب قرار دو شیطان دو روز بعد گفتم ببینمت سر میدان دو روز بعد می ترسم از علامت مرگی که پیش روست گفتم بیا ...تو را به همین جان....دو روز بعد شلاق گیسوان خودت را تکاندی و گفتی به عشوه های فراوان دو روز بعد تو مثل برده های به قلاده بسته ای خود را بزن به کوه و بیابان دو روز بعد گفتم به خود چه منظره ای خلق می شود عاشق که می شوند دو انسان دو روز بعد شلوار پاره کفش پلاسیده ام به پا در دست چند شاخه ریحان دو روز بعد زل می زنم به رهگذران هزار رنگ می پرسمت ز هر چه خیابان دو روز بعد عاشق شدن مقوله ی مرموز زندگی است عاشق همیشه بوده پشیمان دو روزبعد! می گفت: من برای تو هستم دو روزقبل از من بریده بود چه آسان دو روز بعد بر روی چند شاخه ی ریحان نشسته است مردی که خیره مانده به میدان دو روز بعد چندین دو روز بعد گذشت و نیامدی من زنده ام هنوز پس از آن دو روز بعد
سید محمد علی رضا زاده
[ یکشنبه 90/3/15 ] [ 10:19 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
باران، ستاره، شب، همه جا بی تفاوتی
مجتبی گلستانی [ چهارشنبه 90/3/11 ] [ 11:42 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم مهدی جهاندار [ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 2:25 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد یا آنکه گدایی محبت شده باشد دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک تبدیل به غوغای حسادت شده باشد دل در تب و طوفان. تنوع طلبی چیست؟ باغی است که آلوده به آفت شده باشد خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است بگذار که آیینه نفرت شده باشد از وهم خیانت به امانت چه بگویم آنجا که خیانت به خیانت شده باشد شرمنده عشقیم و دل منجمد ما جا دارد اگر غرق خجالت شده باشد مقصود من از عشق نه این حس مجازی است ای عشق مبادا که جسارت شده باشد محمد رضا ترکی
[ دوشنبه 90/3/2 ] [ 11:17 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |