صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
چقدر دست تو با دست من محبت کرد سیامک بهرام پرور [ شنبه 91/3/27 ] [ 10:18 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
هر شب برای من دو سه ـ رویا می آوری خورشیدی و ستاره بـــــه دنیا می آوری!
با یک پیاله آب خوش و چند پُک هوا مثل گذشته، حال مرا جا می آوری
تنها معلّمی تو که از این همه کتاب زنگ حساب دفتــرانشا می آوری!
در آیه ی نخست اشارات هر شبت «والّیل» را به خاطر لیلا می آوری!
گاهی مرا کــــــه در دل تو جـــا نداشتم می خوانی و بهانه ی بی جا می آوری!
با این که با اشاره به خشکیدن درخت در بین وعده های خود «امّا» می آوری
من کـودکانه منتظر سیب هستم و هر شب دلم خوش است که فردا می آوری ! غلامرضا طریقی [ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 12:10 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست اصغر معاذی [ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 12:4 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
شادی همیشه سهم خودت غم غنیمت است معشوق شعرهای کهن گرچه بی وفاست ای خنده ات شکوفه ی زیتون رودبار چشمان تو غنائم جنگی ست بی گمان گل های سرخ آفت جان پرنده هاست شیرین قصه را به کلاغان نمی دهند آرش پورعلیزاده [ پنج شنبه 91/3/4 ] [ 10:41 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |