صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
یک دید بد زنانه داریم به مرگ
میلی است که بی بهانه داریم به مرگ مردانه در این زنانگی میمانیم ما عادت ماهیانه داریم به مرگ تو که نه بجا نه نابجا آمدهای با کن فیکون گفتن ما آمدهای آهسته شبی مرگ در گوشم گفت یادت نرود که از کجا آمدهای ای کاش به رحمت خدا میرفتیم دوری زده و سمت هوا میرفتیم ای کاش سزارین نبود و ما هم با مادرمان بر سر زا میرفتیم در حسرت جاودانگی خواهم مرد مردانه در این زنانگی خواهم مرد گیرم که خروس بیمحل هم باشم در لانهی مرغ خانگی خواهم مرد مأمور مقرب خدا عزرائیل کابوس تمام زندهها عزرائیل دیروز پیامکی برایم داده مشتاق زیارت شما عزرائیل در من خود من از خود من هم سیر است یعنی خود من با خود من درگیر است امروز قرار است خودم را بکشم باید بروم سر قرارم دیر است در پنجهی زندگی اسیرم ای مرگ کی میشود ارام بگیرم ای مرگ عمریست من و تو عاشق هم هستیم حالا بغلم کن که بمیرم ای مرگ از حال خودم بیخبرم عزرائیل هی میپلکی دور و برم عزرائیل قبلن خبرم کن که بمیرم تا تو زحمت نکشی برادرم عزرائیل دفترچهی بی برگ مرا میخوانید تاریخ غم ارگ مرا میخوانید فردا که رباعیات من چاپ شود اعلامیهی مرگ مرا میخوانید من حال و هوای جان سپردن دارم بازندهام و امید بردن دارم این زندگی آبستن مرگم کردهست عمریست اگر ویار مردن دارم با اره همه جای مرا میبرد؟ یعنی قد و بالای مرا میبرد؟ نجار اجل دست ندارد من پا دستش برسد پای مرا میبرد یک روز سر و کار همه با مرگ است یک چشم به هم زدن فقط تا مرگ است اعلامیه ام را زده ام قبل از فوت بامزهترین شوخی دنیا مرگ است عمر است اگر زیاد و کم، خواهم مرد در جنگ نشد، شبی خودم خواهم مرد رفتم به بم و خانه خریدم حتمن در زلزلهی بعدی بم خواهم مرد منبع وبلاگ تظاهرات درونی عباس صادقی رازینی [ دوشنبه 88/10/28 ] [ 10:52 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
غزلی از وحید عیدگاه
کیسه کیسه حجم سنگین تکبر بارتان از قضا در دست باد افتاده است افسارتان
مغزتان بد جور با بوی پهن آمیخته یونجه تقلید را در آخور افکارتان
آی...روشنفکرهای سرزمین من که هست انتهای دیدتان تا آتش سیگارتان
ادعای عشق دارید وشب اعدام عشق قفل بود انگشتتان در ماشه رگبارتان
استکانی خاک آوردم برای بدرقه ای مسافرهای راه عشق شیطان یارتان [ چهارشنبه 88/10/16 ] [ 3:42 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
در سال سوم نظری...عاشقت شدم - نه ماه محض دربه دری- عاشقت شدم مثل خودم عجیب غریب است عشق من -چون قبل اینکه دل ببری عاشقت شدم-
دارم به بار عشق شما فکر میکنم که من چطور یک نفری عاشقت شدم
نه از طریق نامه و دیوار وپنجره... به شیوه ی جدید تری عاشقت شدم بی آنکه با برادرتان هم دهن شوم -بی هیچ ترس ودردسری- عاشقت شدم از شهررد شدی ومن ای سیب سرخ خیس* با شعر(فاضل نظری) عاشقت شدم شاعر امیرضا پدرام یار [ چهارشنبه 88/10/16 ] [ 3:34 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
در لابه لای یک ترانه کشته خواهی شد
سید ابوالفضل مبارز [ پنج شنبه 88/10/10 ] [ 9:38 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |