صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟ مهدی مظاهری [ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 8:45 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
باید تنی بیاید و از هم سوا شود تا که خدا دوباره براتان خدا شود
باید هجا هجا برود زیر اسب تا یک قطره از حوالی چشمت رها شود
باید تمام معجزه ها را نشان دهد ؟ یعنی عصا بکوبد و دریا دو تا شود...
یا لب بیاورد لب دریا که از عطش سرتاسرش ترک شود از عشق وا شود
مشکی بیاورد که خودش را شهید کرد سقا که تکه تکه شد آنگه جدا شود
با شیر و تیر و حنجره ای سرخ شعر نو... جایی که سبک عشق حماسی بنا شود
جایی که غالبا همه یکجور شاعرند تا هم غمی بیاید و هم غم دوا شود مربع باید چطور تعزیه اش را نگاه کرد؟ باید چقدر صحنه ی قتلش بپا شود؟
گاهی برای آینه این شعر را بخوان شاید کمی فضای دلت جا به جا شود میلاد تقوایی راد [ پنج شنبه 90/7/21 ] [ 11:16 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |