صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
از راه می رسد چمدانی که سال هاست ... با خاطرات مرد جوانی که سال هاست – بر سنگ فرش خیس جهان راه می رود بر سنگ فرش خیس جهانی که سال هاست- - در قصه های ساده ی مادر بزرگ بود وِرد زبان دخترکانی که سال هاست ... ***
این نامه رسمی است ، تو محکوم این غزل
در دادگاه ، دردِ کسانی که سال هاست ... پیش از صدور حکم ، زمین شعله می کِشد وا می شود دوباره دهانی که سال هاست .... - من ، سال هاست ... مَردم این شهر شاهدند ! - : این لهجه آشناست ، زبانی که سال هاست – با من تمام درد مـرا داد کـرده اسـت : - : آقا شما درست همانی که سال هاست .... ***
مَـرد از کنـار متـن بـه آغوش بـاد رفـت
این است آن " خجسته زمانی " که سال هاست ... *** در باز شد و باز به راهش ادامه داد در خواب های خود چمدانی که سال هاست ... (حامد شاهین مهر) [ شنبه 89/10/25 ] [ 1:17 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |