سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم

آنقدر ها مرد هستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم

میل - میل توست اما بی تو باور کن که من

در هچوم باد های سرد پرپر می شوم

مهدی فرجی

 

موهام روی شانه طوفان غم رهاست
امشب شب عروسی من یا شب عزاست
دارند از مقابل چشمان عاشقت
با زور  می برند مرا روبه راه راست
دارم عروس می شوم این آخرین شب است
این انتهای قصه تلخ من و شماست
حتی طنین زلزله ویران نمی کند
دیوارهای فاصله ای را که بین ماست
من بی گمان کنار تو خوشبخت می شدم
اما نشد ... نشد که من و تو ... خدا نخواست ...
آن سیب کال ترش که بر روی شاخه بود
این روزها رسیده ترین میوه خداست
اما به جای باغ تو در ظرف میوه است
اما به جای دست تو در سرد خانه هاست
آیینه شمعدان و لباس سفید و ... آه
این پیرزن چقدر به چشمانم آشناست
روی سرش هنوز همان چادر کشی است
دمپائیش هنوز همانطور تابه تاست
کل می کشند یا؟... نه ! به شیون نشسته اند
امشب شب عروسی من یا شب عزاست
...
حالا چرا عزیز دلم بغض کرده ای ؟
این تازه روز اول و آغاز ماجراست !

 پانته آ صفایی


[ یکشنبه 89/10/26 ] [ 12:36 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب