صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
در سینه ام تلاطم پی در پی ، چندی ست مانده بی خبر از دریا ای کاش هر غروب می آوردی ، یک روزنامه ، پشت در از دریا ! دلواپس سواحل بی تابم ، دلواپس پرنده ی دریایی کو پیرمرد خسته ماهیگیر ، امشب بخوان ، بخوان ، پدر از دریا! ای کاش پستچی دو سه شب یک بار ، می آمد از جنوب و پس از نامه ناگاه بی مقدمه سر می داد، آواز های در به در از دریا امشب به جای من بنشین شاعر!، ،با دوربین به قایق سرگردان اما برای سوژه ی عکاسی ،قدری بگیر بال و پر از دریا یادم نمی رود شبی از ساحل ، دستی تکان نداده و می رفتم رد می شدم به اسم صدایم زد ، این بود شرح مختصر از دریا حس می کنم نفس نفس ماهی ،دلواپس تمام صدف هایم دستم به دامنت غزل شبگرد، امشب مرا نبر، نبر از دریا با من صدای هق هق ماهی ها ، در موج خیز اسکله می پیچد بیرون زدم از آن سفر آوردم ، با خود دوجفت چشم تر از دریا از کوچ ناگهانی ام آشفته ست ، اقرار می کنم که کم آوردم شرمنده ام چرا نگرفتم آه ، حتی اجازه ی سفر از دریا ! محمد حسین انصاری نژاد [ دوشنبه 89/12/16 ] [ 10:50 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |