سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

به حنجره ی به خون نشسته ی شاعر شجاع بحرینی آیات القرمزی 

 

 

این حق توست حق غزل گفتن از بهار

شب خوانی مکاشفه ای روشن از بهار 

 

 

وقتی که شهر در قرق زرد گرگ بود

می خواستی اجازه ی گل چیدن از بهار؟!  

 

 

با دست بسته، دستخوش تازیانه ای

ننویس خواهرم پس از این اصلن از بهار !  

 

خواهر! تمام باغ لگد کوب تانک هاست 

خواهر! کفن بدوز نخ و سوزن از بهار!  

 

 

شلاق، حکم وحشی آل یزیدهاست

این وحشت همیشه ی اهریمن از بهار  

 

 

از دور دست تپه ی زیتون می آوری

شعری شبیه وسعت یک خرمن از بهار 

 

 

در شهر، روی دست تو تقسیم می شود

زنبیل های پونه و آویشن از بهار 

 

 

از پشت آن دریچه ی مسدود گوش کن  

در کوچه ها ترنم مردوزن از بهار  

 

 

تا خواب« یک ستاره ی قرمز» نوشته ای

فانوس های یخ زده شد روشن از بهار  

 

ای آیه ی شهید رسولان غزل بخوان  

در بحر خون خوش است تتن تن تن از بهار

 

 

می خواهم از شما بنویسم اگر چه دیر

گسترده شد قلمرو چشم من از بهار

 

محمد حسین انصاری نژاد


[ دوشنبه 90/2/19 ] [ 11:18 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب