هی سعی می کنی نگذاری ببینمت
پیداست هیچ دوست نداری ببیمت
دریاچه دو فصل که تبدیل میکنی
اسکیت را به موج سواری- ببینمت
تا کی به شوق هرچه تو را خیره می شوم
از پیش چشمهام فراری ببینمت ؟
ای انعکاس کاشی یکدست اصفهان
در چشمهای شرجی ساری ببینمت
آخر چه کرده ام که ؟...چه می خواستم مگر
غیر از همین که گاه گداری ببینمت
گفتم که من بدون تو هرگز به هیچ کس ...
گفتی به نیشخند که :آری ببینمت !
حالا ببین چقدر تو را صبر می کنم
تا این که در کنار مزاری ببینمت -
که دور آن تمام کسانم سیاه پوش
آن روز اگر ... اگر بگذاری ببینمت :
پانته آ صفائی