صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
گم میشوم در بین باورهای معمولی خمیازه دیوارها درهای معمولی چیزی شبیه مرگهای غیر معمول است آدم میان قوم بربرهای معمولی دنیا اتاق تیره ی تشریح تنهائی همخوابگی عشق و پیکرهای معمولی آدم برای عشقهائی سخت مصنوعی فرقی ندارد با نفربرهای معمولی تنها کنار پاکتی سیگار دلخوش بود شاعر که پر میکرد دفترهای معمولی حالا اسیر دانه و دام و قفس هستم حالا کمی مثل کبوترهای معمولی ? چیزی شبیه مرگ ماهی در صف آب است خو کردن آدم به باورهای معمولی
دنیا شبیه ساعتی از کار می . . . افتد فرامرز احمری [ شنبه 90/4/11 ] [ 8:59 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |