صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
در خودم پیچ می خورم هرشب؛هر طرف مثل دود سیگارم خسته ام از تمام آدم ها؛باز هم با وجود سیگارم دیدن چهره های رنگارنگ ؛دکه ی روز نامه های قشنگ مانده ام در شلوغ شهر فرنگ؛چه کنم در نبود سیگارم پرسه های مدام غم گونه؛حرف های غریب و وارونه بغض هایی که باید آب شوند ؛لای ابر کبود سیگارم بین این سنگ ها و ماشین ها؛ باز هم حس رفتنم سبز است می روم در خودم صعود کنم؛باز هم با فرود سیگارم طعم شیرین تلخ ثانیه ها؛لحظه ی انفجار این ریه ها خسته ام از تمام زاویه ها؛غیر خط عمود سیگارم وقت آن است فکر دار کنم ؛نفس خسته را قمار کنم باید از شهرتان فرار کنم ؛عاقبت مثل دود سیگارم... مهدی پرویز [ یکشنبه 90/4/12 ] [ 7:58 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |