صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
سال هزار و سیصد و....هر سال ،سال توست تقدیر من رقم شده در زیر فال توست می پرسی این غزل برای کُدامین فرشته است؟ می خندم! – آی!خوب من! این شرح حال توست غیر از کلام و واژه چه دارم من از جهان؟ این خلسه های نیمه ی من ،از مجال توست! بیت و نفس،شبیه به هم،تند می شوند آهنگ قلب و نبض من این حس و حال توست وصل همیم در تن یک شعر بالدار پای دویدن از من و پرواز....بال توست وقتی اتاق من پُر پروانه می شود فصل بهار آمده ....یا این خیال توست؟! گاهی برای از تو سرودن غزل کم است بسکه قصیده پشت سرت ...زیر شال توست! سلطان عشق،روی لبانت جلوس کرد امشب شروع سلطنت خط و خال توست «ما را سری است با تو....» که معناش این شده است یعنی بخواه!زندگی ام نیز مال توست! رگهام را زدم فوران کرد تا افق خون چکیده بر تن این شب حلال توست! امیر مرزبان [ سه شنبه 90/4/21 ] [ 12:41 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |