سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

خوش آمدی ز فرا دست آسمان باران

به پایتخت جهنم، به این جهان باران!



بزن به صورت این خانه های سیمانی

مگر گشوده شود چشم هایشان باران



بشوی از تن این کوچه ها سیاهی را

ببار تا دم خورشید، بی امان باران



همیشه عاشق آواز آبی ات بودم

برای من غزل تازه ای بخوان باران



کویر بی کسی ام، بی ستاره ای مایوس

رها مکن تو مرا نیز ناگهان باران



به یک اشاره ی تو سفره ی دلم وا شد

کنار سفره ی من امشبی بمان باران



ز عشق دم نزنی، مردم از تو می رنجند

رفیق ساده ی یکرنگ مهربان باران!



مرو به خاطر من، من که دوستت دارم

نرنج از سخن تلخ دیگران باران

سید ابوالفضل صمدی


[ دوشنبه 91/7/17 ] [ 2:51 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب