ترش و شیرین شبیه آلوچه گاه اینی و گاه آن هستی
مثل شهریور شمالی ها تو که اخموی مهربان هستی
گاه طوطی و گاه بازرگان گاه در هند و گاه در ایران
خلقتی از فرشته و شیطان گاه جسمی و گاه جان هستی
بین آبادی و خراب شدن، وسط شربت و شراب شدن
مانده ای بین ماندن و رفتن، سخت در حال امتحان هستی
با تو ام گریه ـ خنده ی معصوم! آه ماهی ـ پرندهی مغموم!
شور دریا به جانت افتاده مثل این رودها روان هستی
با تو ام ای رییس خوبی ها! ای زبانِ سلیسِ خوبی ها!
ماهی برکههای تنهایی! تو که دریای بیکران هستی
بد به حال دوشنبه هایی که خالی از اخم و خنده ات باشد
خوش به حال پیاده روهایی که در انبوه عابران هستی
***
رفقا! رسمِ روزگار این است زندگی سینمای فردین است
وسطش گریه می کنی اما آخر قصه در امان هستی
آرش پورعلیزاده . رشت