مثل پرنده ای که پر از دست داده است
یا شاخه ای که برگ و بر از دست داده است
یا مثل جنگلی که درختان خویش را
یک یک به زخمه ی تبر از دست داده است
بی عشق دست و بال من از زندگی تهی ست
همچون کبوتری که سر از دست داده است
گرچه سرم رسیده به آرامش خیال
اما دلم تو را دگر از دست داده است
در جستجوی تو دلم امید خویش را
کوچه به کوچه ، در به در از دست داده است
بر باد رفته یک شبه عشقم، شبیه آن
نخلی که ناگهان ثمر از دست داده است
راهم بده به بام خود این مرغک غریب
گم کرده راه و بوم و بر از دست داده است
افسوس جز کویر به جایی نمی رسد
ابری که دیدگان تر از دست داده است
این مرد را دوباره در آغوش خود بگیر
حالا که بر سر تو سر از دست داده است
سید ابوالفضل صمدی