یک زاویه ی بسته ی آغوش بنا کن
با قاعده ی بازی ِ بی قاعده تا کن
یک عمر تماشاچی فوتبال تو بودم
یک بار نگاهی به گل ِ دامن ما کن
در کرنر چشمت زده یک چشمهی تکنیک
دروازهی قلب من و شلیک تو... وا کن
این وقت کشی هات مرا می کشد آخر
بیرون برو از بازی و تجدید قوا کن
می خواهم ازین خط دفاعی که کشیدی
هرطور شده بگذرم این دفعه خطا کن
تعویض که بد نیست ، بیا یوسفم این بار
از پشت بکش پیرهنم را ..... و رها کن
من می گذرم از خط دروازه ، ولی تو
فکر گذر از پیچ و خم حاشیه ها کن
شیرینی دل باختن ِ من به تو کم نیست
هر بیت غزل واره گواه است نگا کن
یک چند قدم مانده به دیدار نهایی
گل بوسه ی آخر بزن و جشن به پا کن
نسیم پریشان