سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

عشق رسوایی محض است که حاشا نشود

عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

 

شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم

هر کسی در به در خانه‌ی لیلا نشود

 

دیر اگر راه بیفتیم ، به یوسف نرسیم

سر بازار که او منتظر ما نشود

 

لذت عشق به این حس بلاتکلیفی است

لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟

 

من فقط روبه روی گنبد تو خم شده‌ام

کمرم غیر در خانه‌ی تو تا نشود

 

هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ

من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود

 

بین زوّار که باشم کرمت بیشتر است

قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود

 

مرده را زنده کند خواب نسیم حرمت

کار اعجاز شما با دم عیسا نشود

 

امن‌تر از حرمت نیست ، همان بهتر که

کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود

 

بهتر از این؟! که کسی لحظه‌ی پا بوسی تو

نفس آخر خود را بکشد پا نشود

 

دردهایم به تو نزدیک‌ترم کرده طبیب

حرفم این است که یک وقت مداوا نشود!

 

من دخیل دل خود را به تو طوری بستم

که به این راحتی آقا گرهش وا نشود

 

بارها حاجتی آورده‌ام و هر بارش

پاسخی آمده از سمت تو ، الّا نشود

 

امتحان کرده‌ام این را حرمت ، دیدم که

هیچ چیزی قسم حضرت زهرا (س) نشود

 

آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت

عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

محمد سولی


[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 10:44 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب