صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
مقدور هست درد دلی با شما کـــــــنم ؟ یا گاه نام کـــــــــــوچکتان را صدا کنم؟ اصلاً امید هست کــــــه با دست هایتان این دست هـــای غم زده را آشنا کنم؟ ساکت نشسته اید ، مـــرا سرزنش کـنید ساکــت نشسته اید ، لب گریه واکنم؟ الله اکــــــبر از جبروت سکـــــــــــــوتتان طغیان کــــــنید تا به شما اقتدا کنم . . فرصت دهید تا پس از آن روزهـــــای تلـخ دنیای خوب تازه تری دست و پا کـــنم غـم های من اگــــرچه بزرگند ، لحظه ای فرصت دهید تا همـــــــه را برملا کنم نه جرئتی کــه بشکنم این بغض کهنه را نه تاب و طاقتی کــه شما را رها کنم هی دلخوشم به اینکه شبی لای خوابها یک بار نام کـــوچکتان را صدا کنم ..... [ دوشنبه 89/3/3 ] [ 7:8 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه (2) ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |