سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

 

ساحل چقدر دور، کرانه چقدر دور
قید زمان چقدر، زمانه چقدر دور
کشتی دکل کشیده ای باد موافق است
بنگر به گل نشسته ی موج منافق است
این انتظار تلخ به جایی نمی رسد
این ناخدا به هیچ خدایی نمی رسد
تاچشم کار می کند، اینجا فقط غم است
اینجا جهنم است برایم جهنم است
خون غروب ریخته در شیشه ی طلوع
خورشید ناپدید بر اندیشه ی طلوع
دنیا عجیب در نظرم گیج می رود
طوفان گرفته است سرم گیج می رود
این روزها مرا به خودم واگذاشتی
در حلقه ی محاصره تنها گذاشتی
ای قهرمان واقعی قصه های من
بگذار چند لحظه خودت را به جای من
با پاره های درد کلنجار می روم
طوفان به دوش و تکیه بر دیوار می روم
قید زمان بزرگترین موانع است
دنیا به درک غیبت خورشید قانع است
ما عاشقان بی سر و بی دست کیستیم
هرگز رفیقه راه قیام تو نیستیم
اینجا گذاشتیم همه دست روی دست
حتی خدای اشک در این بین ساکت است
دنیای ننگ پر شده از دشنه ی ستیز
هشدار می دهم که در این عصر برنخیز
امروز سنگ عشق تو بر سینه هایمان
فردا تو می شوی هدف کینه هایمان
بوی خیانت از در و دیوار می رسد
این کربلاست اینکه به تکرار می رسد
ای مرد، ای برادر اکنون آفتاب
در کربلا نریخت مگر خون آفتاب
فردا تو را به عرصه ی شطرنج می بریم
با اینکه از نبودن تو رنج می ریزم
بوی نبود می دهد اینجا سلاممان
خنجر کشیده ایم برایت تماممان
درگیر و دار معرکه حاضر نمی شویم
امثال من برای تو شاعر نمی شویم
ای غایب از نظر به خدایت سپرده ایم
ما تاجران شعر تو را سود برده ایم
ما ظاهراً فراق تو را زار می زنیم
اندوه و اشتیاق تو را زار می زنیم
اما مرام گردنه گیران فراق نیست
اینجا برای آمدنت اشتیاق نیست
ای مرد ای برادر هابیل دور باش
از تیغ های این همه قابیل دور باش
گفتی که می رسی، ولی از راه آسمان
با سفره ی عدالت و با کیسه های نان
تا کی به این امید به پایت بایستند
مردم گرسنه اند به یاد تو نیستند
وامانده است در تب این راه پایشان
سر باز کرده است همه زخم هایشان
بگذار تا بنالمت ای درد بی امان
ای دشنه ی برهنه و ای مرد بی امان
ای حسرت رها شده درکیسه هیا شهر
رؤیای آسمانی قدیسه های شهر
آن حسرت و حماسه به جایی رسید؟ نه
دستان استغاثه به جایی رسید؟ نه
دیگر برای آمدنت دیر شد نیا
این دست ها به قبضه ی شمشیر شد نیا
ساحل چقدر دوره، کرانه چقدر دور
قید زمان چقدر، زمانه چقدر دور
«ای غایب از نظر به خدا می سپارمت»
اما هنوز منتظرم دوست دارمت

 

حسین هدایتی


[ دوشنبه 89/3/24 ] [ 9:0 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب