صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
( مثل همیشه ) هیچ به روی خودت نیار
این بار هم نیامده بودی سر قرار
من عاشقم ( نشان به همین قلب بی قرار )
شاید تو را بیاورد از راه ، یک قطار
تا کیْ شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار ؟
تقویم ها نبود ِ تو را ناله می کنند در سال های ساکت و بی روح و مرگبار
فرقی نمی کند ( چه زمستان و چه بهار )
حتی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند مرزی نمانده بین جهان ، جبر ، اختیار
از هر چه اتفاق عبث ، تلخ ، ناگوار
یعنی که کار ، پول ، هوس ، کار ، کار ، کار...
از طرز فکرهای طرفدار انتحار
از ماسک های چهره نما ، اسم مستعار
از قتل عام ، بمب ، ترور ، چوبه های دار
نزدیک می شود به عدم ، مرگ ، انفجار
یعنی که می رسی و جهان پاک می شود از هرچه جسم فاسد و اشباح نا به کار
دربین تشنگان جهان ، سیب ِ آبدار
تا کیْ شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار ؟
آقا ! فقط قبول کنیدش به یادگار
انگشت روی مصرع دلخواه خود گذار :
- یک مشت درد دل که نمی آیدت به کار . مهدی زارعی [ سه شنبه 89/5/19 ] [ 9:23 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |