صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
فکر میکردم که از گنجشک ها کم نیستم
حال می بینم که حتی قدر آن هم نیستم دور شو از پیش چشمم گل فروش پیر من دیگر آن دیوانه ی گلهای مریم نیستم پا به جنگل میگذارم آهوان رم می کنند از چه می ترسید آهوها من آدم نیستم هر نسیمی می تواند شاخه ام را بشکند بادهای هرزه فهمیدند محکم نیستم شبنمی سرمست بودم روی گلبرگی سفید چشم وا کردم همین امروز دیدم نیستم
سید ابوالفضل صمدی [ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:16 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |