سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

خیس از مرور خاطره های بهار بود
ابری که روی صندلی چرخدار بود

ابری که این پیاده رو او را مچاله کرد
روزی پناه خستگی این دیار بود

آن روز ها که پای به هر قله می گذاشت ،
آن روز ها به گرده طوفان سوار بود

حالا به چشم رهگذران یک غریبه است
حالا چنان کتیبه زیر غبار بود

بین شلوغی جلوی دکه مکث کرد
دعوا سر محاکمه شهردار بود

آن سوی ، پشت گاری خود ژست می گرفت
(مرد لبو فروش ، سیاستمدار بود)

از«جنگ و صلح» نسخه که پیچید ادامه داد:
«اصرار بر ادامه جنگ انتحار بود»

این سو یکی که جزوه کنکور می خرید،
در چشمهاش نفرت از او آشکار بود

می خواست که فرار کند از پیاده رو
می خواست و به صندلی خود دچار بود

دستی به چرخ ها زد و سمت غروب رفت
ابری فشرده در صدد انفجار بود

خاموش کرد صاعقه های گلوش را
بغضی که روی صندلی چرخدار بود 

«حسن صادقی پناه»


[ جمعه 89/7/2 ] [ 12:5 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب