صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
یک سرگذشت درهم و برهم شدیم ما آشفته تر ازآدم و عالم شدیم ما لازم نبود زحمت ابلیس: همزمان با فرصت گناه فراهم شدیم ما! کار جنونمان که به ویرانگری رسید بر انهدام خویش مصمم شدیم ما چون روزی مرتبمان بدبیاری است تنها به این روال منظم شدیم ما... * * ته مانده ی غرورخود افراشتیم اگر گاهی به احترام کسی خم شدیم ما تا پشتمان پراست به توفان چه باکمان؟ با خشتهای زلزله محکم شدیم ما! دنیا شبیه خواب گذشت و شبیه شب بی منّت از سر همگان کم شدیم ما... مهدی چناری [ پنج شنبه 89/8/20 ] [ 10:59 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |