سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
 
قالب وبلاگ

به سرنوشت غم‌انگیز هم شبیه شدیم

درون پیله‌ی شادی به غم شبیه شدیم

نه تو در آینه من هستی و نه من تو... آه

به هم چه‌قدر مه‌آلود و کم شبیه شدیم

به تنگ آمده‌ایم از حضور یک‌دیگر

کنار هم به دَم و بازدم شبیه شدیم

نداشت زندگی ما بدون عشق دوام

به ضربه‌ای به دو تا میخ خم شبیه شدیم

مسیر خانه‌ی ما در عبور زلزله بود

به خانه‌خانه‌ی ویران بم شبیه شدیم

دو آشنا که غریبه شدیم در این راه

به شهر غربت هم هر قدم شبیه شدیم

بگو بنوشم و بامن بنوش حالا که

برای هم به دو تا جام سم شبیه شدیم

امیر اکبر زاده


[ شنبه 90/3/28 ] [ 3:54 عصر ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]

توجهی به تکاپوی این پلنگ نکن
به تیر‌رس که رسیدم بزن، درنگ نکن
تمام حیثیت کوه از شکوه من است
نه، افتخار به فتح دو تکه سنگ نکن
مرا به چنگ بیاور چه زنده، چه مرده
به قدر ثانیه‌ای فکر نام و ننگ نکن
غرور دشت پر از رد گامهای من است
مرا اسیر قفسهای چشم ‌تنگ نکن
درست بین دو ابروم را نشانه بگیر
به قصد کشت بزن، لحظه‌ای درنگ نکن
همیشه اول و آخر تو می‌بری از من
تمام وقتت را صرف صلح و جنگ نکن
فقط بخواه به پایت نمرده جان بدهم
برای کشتن من خواهش از تفنگ نکن

 امیر اکبر زاده


[ پنج شنبه 89/10/9 ] [ 10:10 صبح ] [ علی باقری ] [ دیدگاه () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب