صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
من طبیبی سراغ دارم که ، پول دارو دوا نمی خواهد در ازای شفا از این مردم ، جز دلی مبتلا نمی خواهد هر که دل را دخیل او سازد ، کاسه بر دیگران نمی یازد با چنین خُم کسی گشایش از دیگ مهمانسـرا نمی خواهد بی پناه و غریب هم باشی ، در لطف و عنایت اش باز است احتیاجی به وقت قبلی نیست ، واسطه ، آشنا نمی خواهد چه نمک دارد این لب گندم که کبوتر به سجده می بوسد ؟ هر که طوقی او شود قفسی جز ضریح از رضا نمی خواهد آفتابی چنانکه می دانی ، در پس سیم و زر نمی گنجد بین این گیر و دار بی سقفی ، گنبدی از طلا نمی خواهد چیست در این زمین که فوّاره ، نیمه ی راه آسمان برگشت ؟ آب هم چون کبوتر اوجش را جز در این خاک پا نمی خواهد دوش در دوش آب و آیینه زائر ساحت زلالش باش کعبه ی مستی و تهیدستی ، سعی را بی صفا نمی خواهد جواد اسلامی
[ شنبه 91/7/1 ] [ 2:34 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |