صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست
خدا بخش صفا دل [ سه شنبه 89/7/6 ] [ 12:43 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
با من که هستی هیچ چیزی کم ندارم دنیا اگر با من نسازد غم ندارم شور غزلهای مرا چشم تو کافی است هیچ آرزویی جز تو در عالم ندارم بگذار هر کس هرچه میخواهد بگوید کاری به کار عالم و آدم ندارم از هیبت عشق است میلرزم، مپندار در عاشقی دست و دلی محکم ندارم این روزها جز دستهای مهربانت این زخمهای کهنه را مرهم ندارم تقدیر چونان ارگ بم ویرانهام کرد دلشورههای کمتری از بم ندارم! با این حساب، آیینهی دلتنگیام را جز چشمهای سادهات محرم ندارم هرچند هر گل رنگ و بویی خاص دارد میلی به آنها جز گل مریم ندارم هر پنج فصل دامنت اردیبهشتی است با من که هستی هیچ چیزی کم ندارم خدابخش صفادل [ دوشنبه 89/6/29 ] [ 11:38 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |