صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است اما مگر نه حاصل گلهای پرپر است ؟
صحرا ، شهید داده ی لیلا و قیس هاست ، این سرزمین سبز اگر لاله پرور است
پا مال کن تو نیز دلم را که غافلی ، پا خورده اش عزیز من این فرش بهتر است
گیرم هزار بار بیافتم به خاک و خون پرواز : مشق عاشقی هر کبوتر است
پی می بری که صاحب « اندیشه » بوده ام فردا که شهر شاهد تشییع یک « سر » است
فردا برابریم ، که صاحبْ سر شما با پیکر بدون سر من برابر است
ما و قصاص قبل جنایت ؟! نه ، گرچه ... آه ! قابیل سالهاست که با ما برادر است ? ... تا عشق کوله بار مرا بسته ، دوستان جای درنگ نیست که رفتن مقدر است
یک پای داده ایم به این راه و باز هم ، انگار جاده منتظر پای دیگر است
همراه کاروان کسی می روم که گفت « پایی اگر دراز کنی جاده رهبر است » ? ما شاعریم و بار رسالت به دوش ماست شاعر بدون معجزه ای هم پیمبر است
دیدیم کعبه گرم هبل ها و لات هاست گفتیم پیر و مرشد ما نیز « آذر » است
عرفان اگر به سجده ی طولانی است عزیز ابلیس هم ز پیر شما مولوی تر است
علی اصغر داوری
[ چهارشنبه 89/6/3 ] [ 12:31 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |