طلسم کرده نگاه توسحر وجادورا
شکوفه داده لبت باغهای لیمو را
غزل به روی گلت گرم گرده افشانی است
و کرده شهد تو شیرین، دهان کندورا
به احترام تو زانوزده است این عالم
زمین به شوق تو آشفته کرده گیسو را
دوباره جذبه جغرافیای آرامت
کشانده سمت تو یک دشت بچه آهو را
که خیس اشک شود شانههای پنجره باز
که التیام دهی یک حرم هیاهو را
پیالههای پر از " زهر - زخم" آمدهاند
که سرکشند به دست تو نوش دارو را
منم که در پی یک اتفاق گمشدهام
و این توین که خیالت گرفته هر سو را
فرزانه یزدان شناس