صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
می رسد یک روز فصل بوسه چینی در بهشت تـا خـدا بـهـتـر بسوزانـد مـرا خواهـد گذاشت صاحب عشـق زمیـنـی را به دوزخ می بـرنـد گـیـرم از روی کـرم گـاهی خـدا دعـوت کـنـد ...بـا مـرامـی که من از تـو بـاوفـا دارم سـراغ مـن اگـر جـای خـدا بـودم بـرای «ظـالـمـیــن» کاظم بهمنی [ سه شنبه 92/11/1 ] [ 9:10 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم پیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم همچنان که برگ خشکیده نماند بر درخت مایهی رنج تو باشم رفع زحمت میکنم این دهانِ باز و چشم بیتحرّک را ببخش آن قدر جذّابیت داری که حیرت میکنم کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟ در قدم برداشتنهای تو دقت میکنم یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت می نیشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم کاظم بهمنی [ سه شنبه 90/12/9 ] [ 11:16 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا کاظم بهمنی [ سه شنبه 90/5/18 ] [ 12:21 عصر ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |