صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران) | ||
دید در معرض تهدید دل و دینش را رفت وحتی کسی ازجبهه نیاوردبه شهر رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد استخوانهای نحیفی که گواهی می داد ماند سردرگم و حیران که بگیردخورشید بود ناچیزتر از آن که فقط جمجمه ای بازهم خنده به لب داشت کدر کرد و کبود شب آخر پس از اتمام مناجات انگار ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز! کفن پاک تو سجاده، پلاکت تسبیح... حمیدرضا حامدی [ چهارشنبه 89/6/31 ] [ 8:23 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
به صِرف سرزدن چند اشتباه از هم ... جـدا شـدیـم به آسـانـی دو راه از هـم ! بعید بود چنین دوری از من و تو بعید شـبـیـه فـاصـلـه آفـتـاب و مـاه از هـم تو فکر می کنی از دشمنی چه کم دارد بهـانه گیری یاران نیـمه راه از هم ؟! به هم پناه می آورد روحمان یک روز بگو کجا ببریم این زمان پناه از هم ؟! گذشـت دوره آه از زمـانه گفتـن ها ... چرا عزیز من آه از زمانه؟ آه از هم ! جریمه خودمان هیچ جرم دیده چه بود چگونه دل بکنند این دو بی گناه ازهم به شـوق دیدن هم باز پلک می بنـدیم سـراغ اگرچه نگیـریم هیـچگاه ازهـم چه کارعقل بداندیش رابه جاده عشق خوشاجنون که ندانست راه وچاه ازهم *** هر بار هوای سا حلم می گیرد شب عکس تورامقابلم می گیرد مثل دل آسمان دوراز مهتاب... وقتی که تونیستی دلم می گیرد حمید رضا حامدی [ پنج شنبه 89/3/20 ] [ 11:8 صبح ] [ علی باقری ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |